گمانه

دربارۀ فلسفه، علم و اندیشه

گمانه

دربارۀ فلسفه، علم و اندیشه

۱۶ مطلب با موضوع «فلسفه :: فلسفه علم :: عقلانیت‌نقاد» ثبت شده است

1. فلسفه‌هایی که به نحوی موجب تنزّل نقدپذیری یا مسئولیت‌پذیری اخلاقی شوند زمینۀ فلسفی مناسبی برای مواجهه با تصمیم‌ها فراهم نمی‌کنند. این فلسفه‌ها  با تأکید بر نقش ارزش‌ها و نسبی بودن آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که تصمیم‌گیری عقلانی ممکن نیست و تصمیم‌ها در نهایت به «تصمیم جمعی» یا «خوش‌آمد شخصی» ما بازمی‌گردد. این فلسفه‌ها دوگانگی ارزش‌ها و واقعیات را در نظر نمی‌گیرند؛ این نکته را سهواً یا عمداً در نظر نمی‌گیرند که ارزش‌ها و معیارها اگر حاصل تصمیم‌های جمعی و خوش‌آمدهای شخصی باشد، در زمرۀ «واقعیات» است که می‌توان و باید قبل از پذیرش مستقلاً توسط ما مورد نقد و ارزیابی قرار گیرد و مسئولیت اخلاقی چنین حکم می‌کند که پذیرش آن‌ها را به اعتبار پذیرش جمع یا مراجع قوم و قبیله، یا اموری الوهی مستظهر نکنیم و مسئولیت بررسی و انتخاب آن‌ها را به عهده بگیریم.  نفوذ فلسفه‌های قبیله ای در فلسفۀ تکنولوژی تبعات نامطلوبی خصوصاً در حیطۀ تکنولوژی‌های اجتماعی دارد--تکنولوژی‌هایی که به‌صورت نهادها دست‌اندرکار حکومت و قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری‌های علمی و عمومی هستند.



2. در فلسفه‌های قبیله‌ای «تصمیم» همیشه  مقید و محدود به «تصمیم جمع» یا «مراجع و امور الوهی» نیست؛ در قبیله «قهرمان» و «ابرانسان» هم وجود دارد و ابر انسان یا انسان قهرمان چنین تصمیم‌هایی را، برخلاف مردم زبون و ترسو و عادی، به‌صورت «جهشی در تاریکی» می‌گیرد! این تصمیم‌ها فاقد عنصری عقلانی است و نیازمند نوعی «جسارت وجودی و روحی» در فرد «برگزیده و قهرمان» است! این تعابیر هر چند با ادبیات فاخر و رومانتیک و ظاهراً جذاب بیان شود، سرشار از عناصر غیرعقلانی و قبیله‌ای است که زمینۀ نقدپذیری و تأمل عقلانی را نابود می‌کند. تفاوتِ تصمیم در رویکرد عقلانیت نقاد با تصمیم‌های کورِ «جهش‌ در تاریکی» این است که در اوّلی تصمیم‌ها موقت است و تنها یک تصمیم است که شاید برای همیشه ما را از چارچوب عقلانیت خارج می‌کند – یعنی تصمیم به انتخاب رویکرد غیرعقلانی و خروج از رویکرد عقلانی.
نفوذ فلسفه های قبیله ای در فلسفۀ تکنولوژی تبعات نامطلوبی خصوصاً در حیطۀ تکنولوژی‌های اجتماعی دارد--تکنولوژی‌هایی که به‌صورت نهادها دست‌اندرکار حکومت و قانون‌گذاری و سیاست‌گذاری‌های علمی و عمومی هستند.

۲۲ تیر ۹۷ ، ۱۷:۴۴
علیرضا منصوری

"هگل موجب شد در دانشگاه‌ها سنتی به وجود آید که موضوع را به شیوۀ هگل بیان کنند.
افرادی که چنین آموزش دیده‌اند نه تنها حق خود، بلکه وظیفۀ خود می‌دانند که این‌گونه حرف بزنند و چیز بنویسند، زیرا آن را از استادان خود یاد گرفته‌اند. اما این نوع بیان، یعنی بیان پیچیده و سخت اما بسیار مؤثر و نافذ، روشنفکران آلمانی را غیرمسئول بار می‌آورد. دیگر نمی‌توان به آن‌ها نشان داد که گفته‌هایشان نادرست است، زیرا از یک‌سو مطالب آن‌ها قابل فهم نیست، و از سوی دیگر، آن‌ها می‌توانند از آن طفره بروند و جا خالی بدهند. در حرف‌های آنان هم همه چیز هست، و هم هیچ چیز نیست. ... آن‌ها پیچیده‌گویی و نوشتن به طرزی فهم‌ناشدنی را تبدیل به ارزش کرده‌اند، یعنی اکثر آن‌ها پیچیده اما بی‌محتوا می‌نویسند. ... .
خواننده نمی‌تواند به او بگوید هگل عزیز این غلط است! زیرا مطلب مبهم است، معلوم نیست چیست؛ حتی روشن نیست که غلط است.
این موجب شده که اگر کسی روشن و ساده حرف بزند، این سوء تفاهم پیش آید که بسیار خوب ممکن است آن‌چه می‌گوید خوب و درست باشد، اما نوشته‌هایش به عمق و وسعت راستین نرسیده است!"

—-کارل پوپر، می‌دانم که هیچ نمی‌دانم.

۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۲۹
علیرضا منصوری

کسی منکر این نیست که در همه‌جای دنیا کم و بیش تبعیض‌های دینی و نژادی و جنسیتی در دانشگاه‌ها وجود دارد و به همین دلیل هم قوانینی علیه این تبعیض‌ها وضع شده است، ولی هنوز در پذیرش این‌که علم اساساً و بطور گریزناپذیری درگیر مسائل سیاسی است مقاومت می‌شود. اگر در فعالیت علمی واقعاً بی‌طرفی سیاسی وجود دارد، پس چرا دفاع نهادی و سازمانی از یک نظریۀ علمی وجود دارد؟، چرا باید مهم باشد که فارغ‌التحصیل کدام دانشگاه هستید؟ ورود سیاست به علم یعنی همین!

پس سیاست در فعالیت علمی حضور دارد، منتها باید تلاش کرد این سیاست، به‌جای این‌که فعالیت علمی را به تجارت و معامله بدل کند، واجد ویژگی دموکراتیک باشد
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۲۵
علیرضا منصوری

در تکنولوژی، بر خلاف علم، به‌دنبال صدق و حقیقت نیستیم؛ تکنولوژی نیازمند تحقق معیارهای کارآمدی است که برساختۀ خودماست؛ بنابراین محلّی و وابسته به شرایط است.

به‌طور کلّی دربارۀ تکنولوژی‌ها می‌توان پرسید که ایمن یا سالم هستند یا خیر؛ یک تکنولوژی اجتماعی و حقوقی یا قانونی آیا عادلانه است، حریم خصوصی را حفظ می‌کند؟ برای تحقق بخشیدن به ارزش‌ها معمولاً هنجارهایی وضع می‌کنند؛ مثلاً برای تحقق ایمنی در رانندگی توصیه می‌شود که «با احتیاط حرکت کنید». این هنجارها معمولاً در هر حوزۀ حرفه‌ای در قالب «نظام‌نامه‌های اخلاقی» یا «مقررات حرفه‌ای»، مثل «مقررات ملّی ساختمان»، تدوین می‌شود و ممکن است درجوامع و مناطق و زمان‌های مختلف تفاوت کند.

در حالی‌که شناخت علمی هدفش صدق است؛ به‌همین دلیل هم انتظار داریم نتایج آن کلّی و فراگیر و جهان‌شمول باشد.

 

۳۱ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۶
علیرضا منصوری

برخی نقدهای نادرست و خطاهای ناشی از بدفهمی فلسفۀ پوپر


 

1. ابطال‌پذیری معیاری برای معناداری است.

2. ابطال قطعی نیست.

3.یکسان دانستن ابطال‌پذیری و ابطال - اولی مسئله‌ای منطقی و مربوط به شکل گزاره‌هاست، در حالی‌که دوّمی یک موضوع عملی است.

4. دانشمندان در فعالیت علمیِ خود ابطال نمی‌کنند.

5. تاریخ علم ابطال‌گرایی را رد می‌کند.

6. پوپر با نقدهای مؤثر لاکاتوش/کوهن/فایرابند مواجه است.

7. شکست نظریۀ حقیقت‌مانندی پوپر بر کلّ پروژۀ فلسفی او سایۀ تردید می‌اندازد.

8. از استقرا/موجه‌سازی گریزی نیست.

9. فلسفۀ پوپر هم نوعی پوزیتیویسم است؛ نوعی فلسفۀ تحلیلی است که در آن دیالکتیک و نظریۀ مؤثری دربارۀ نقد وجود ندارد. تمایزی که او بین باید/است و واقعیت/ارزش و قضایا/تصمیم‌ها می‌گذارد ابزار مناسبی برای نقد در اختیار قرار نمی‌دهد.

10. مسئلۀ مبنای تجربی در ابطال‌گرایی پوپر منجر به قراردادگرایی یا نسبی‌گرایی می‌شود.


نک به این‌جا


۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۰
علیرضا منصوری

مذاکرات سیاسی «گفت‌وگو» با رویکرد عقلانیت‌نقاد نیست؛ بنابراین طرفدار مذاکره لزوماً معتقد به فضای آزاد برای گفت‌وگوی عقلانی نیست. مذاکرات سیاسی نوعی تکنولوژیِ (احتمالاً) کم‌هزینه‌تر از جنگ برای تأمین منافع است. در حالی‌که در گفت‌وگوی انتقادی هدف رسیدن به حقیقت و حقانیت در عین اعتقاد به خطاپذیری خود است، و توافق نهایی چندان اهمیتی ندارد. به‌علاوه عقل‌گرای نقاد معتقد است می‌توان و باید له یا علیه مذاکرات سیاسی، مثل هر واقعیت یا تکنولوژی دیگر، گفت‌وگوی انتقادی داشت.

۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۱
علیرضا منصوری


۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۱:۲۱
علیرضا منصوری


۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۱:۱۸
علیرضا منصوری

«به‌کار بردن مفهوم x  برای تحلیل‌های دورۀ تاریخی Y درست نیست، چون این مفهوم در آن دوره وجود نداشته است»

 

این نظر یا انتقادِ رایج، یا بهتر است بگویم فرمول مبتذلی است که همیشه و همه‌جا  کاربرد دارد - بدون این‌که نیازی باشد اصلاً به ادعای اصلی طرح و نظریۀ مربوطه توجه کنیم .  اما یا اساساً غلط است، یا به‌نحو پیش‌پاافتاده‌ای درست است. زیرا مفاهیم و کلمات مهم نیستند؛ مهم نظریه‌ها هستند، و انتقاد فوق تنها زمانی محتوای مهمی دارد که ناقد نشان دهد مفهوم x  «لزوماً » متکی به نظریه‌ای است که در دورۀ  Y قابل کاربرد نیست. وگرنه در بهترین حالت این انتقاد - حالا هر چقدر هم با الفاظ  عجیب بزک شده باشد - بیش از این معنا نمی‌دهد که "لطفاً بگویید منظور شما از مفهوم x چیست"؛ اما گاهی اظهار لحیه و فضل‌فروشی است!

اگر دست این جماعت بود اجازه نمی‌دادند که در کتاب‌های فیزیک نسبیتی و کوانتومی از مفاهیمی مثل "جرم" و "انرژی" و "نیرو" استفاده کنند، زیرا این مفاهیم در فیزیک کلاسیک معنای دیگری دارد! همان‌طور که الان می‌گویند برای تحلیل اوضاع فلان دورۀ تاریخی از مفاهیم "سیاست" و "سیاست‌گذاری" و ... استفاده نکنید!

۲۶ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۰۱
علیرضا منصوری

«سال‌هاست که من منتقد به اصطلاح «جامعه‌شناسی معرفت» بوده‌ام. نه این‌که فکر کنم هر آن‌چه مانهایم یا شلر گفته‌اند نادرست است، به‌عکس، اغلب آن‌چه گفته‌اند به‌نحو پیش‌پاافتاده‌ای درست است»

 

کارل پوپر، اسطورۀ چارچوب

۲۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۷
علیرضا منصوری